روند موشک باران شهر دزفول و بمباران دیگر شهرهای ایران از سوی دشمن متجاوز تا اواخر سال 1362 تداوم یافت و مقارن با عملیات بزرگ و غرور انگیز رزمندگان اسلام با نام "خیبر" در جزایر مجنون به اوج خود رسید.
در این مقطع نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار با موافقت حضرت امام خمینی (ره) در 26 بهمن 1362 با آتشپارهای توپخانه دست به مقابله به مثل محدودی زده و مراکز اقتصادی و نظامی شهرهای بصره، خانقین و مندلی عراق را مورد هدف قرار دادند با این تفاوت که قبل از اجرای آتش، اخطارهای لازم به مردم این شهرها برای خروج از هدفهای مورد نظر داده شد.
اقدام جمهوری اسلامی ایران در دفاع از خود چنان در دنیا سر و صدا به پا کرد که حتی سازمان ملل متحد را هم برآشفت. این در حالی بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول سه و نیم سال که از حملات رژیم عراق به مناطق مسکونی و غیرنظامی کشورمان و کشتار مردم بیدفاع میگذشت، سکوت پیشه کرده بود اما این بار سراسیمه در نقش یک میانجی ظاهر شد.
حاصل این میانجیگری، صدور توافقنامهی 12 ژوئن 1984 (خرداد ماه 1363) درباره جنگ ایران و عراق بود که از طرفین درگیر میخواست از حمله به مناطق مسکونی همدیگر خودداری کنند.
همین موفقیت رزمندگان اسلام در جبهههای جنگ بخصوص در تصرف جزایر مهم و راهبردی مجنون همراه با ذخایر عظیم نفت خام، ایران را در موقعیت برتر سیاسی و نظامی قرار داد، اما این موفقیت کام حامیان رژیم متجاوز عراق را تلخ نمود و آنان درصدد مهار جمهوری اسلامی برآمدند از سویی حمایتهای مالی و تجهیزاتی کشورهای غربی و شوروی به رژیم حزب بعث عراق شدت و حدت بیشتری پیدا کرده و از سوی دیگر محدودیتهایی در زمینه صادرات و فروش نفت برای جمهوری اسلامی ایران از جانب کشورهای حامی عراق در جنگ علیه ایران اعمال شد.
به دنبال این حمایتها شروع دوباره جنگ شهرها از سوی عراق پیش آمد.
در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران خود را برای بهرهمندی از ابزارهای جدید به منظور آمادگی موثر در برابر حملات گسترده هوایی و موشکی رژیم بعثی عراق مصمم نشان داد. اما شرایط سیاسی حاکم بر دنیا، اجازه دست یابی به حداقل امکانات دفاعی برای جمهوری اسلامی را نمیداد تا چه رسد به موشکهای موثر و پیشرفته زمین به زمین.
بنابراین اولین گام به منظور بهرهگیری از موشکهای میانبرد در جنگ تحمیلی از تابستان سال 1363 برداشته شد.
تیر ماه 1363 محسن رفیق دوست- وزیر وقت سپاه- از سوی دو کشور سوریه و لیبی به طور رسمی دعوت شد. او این دعوتها را به فال نیک گرفت و به هر دو دعوت پاسخ مثبت داد.
ثمره حضور وزیر سپاه در سوریه و لیبی و به دنبال آن سفر رئیس جمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای به آن کشورها دستیابی ایران به این سلاح موثر و راهبردی موشک میانبرد بود.
در پی این دیدارها و مذاکرات حافظ اسد رئیس جمهور سوریه آموزش بکارگیری موشک به تعدادی از نیروهای ایرانی را متعهد شد و رئیس جمهور لیبی برای تحویل تعداد محدودی موشک اسکاد بی همراه با تجهیزاتش را به جمهوری اسلامی ایران قول همکاری داد.
پس از این مذاکرات و بی هیچ تعللی تشکیل یگان موشکی در دل توپخانهی سپاه پاسداران کلید خورد.
سیزده نفر از نیروهای باسابقه توپخانه به همراه چند نفر مترجم، برای گذراندن آموزش بکارگیری موشک رهسپار سوریه شدند.
سوریها برای آموزش بکارگیری موشک یک برنامه شش ماهه به نیروهای ایرانی ارائه میکنند. فرمانده توپخانه سپاه (حسن مقدم) که در این ماموریت مسئولیت نیروهای ایرانی با او بود از پذیرش مدت شش ماهه آموزش طفره میرود و سرانجام سوریها را قانع میکند آموزش باید حداکثر در سه ماه به پایان برسد.
او به مسئولان آموزش موشکی سوریه قول میدهد نیروهای ایران در مدت کوتاه از عهده فراگیری آموزشهای لازم برآیند که چنین هم میشود...
این اولین گامهایی بود که سردار شهید حسن طهرانی مقدم و جمع محدودی از رزمندگان گمنام سپاه در ایام دفاع مقدس برای تشکیل مهمترین یگان دفاعی کشور یعنی یگان موشکی برداشتند.
این مطالب سرگذشت مردان بلند بالایی است که در روزگار تنهایی و مظلومیت، گمنام جنگیدند و در آن تلاش شده بخشی از حماسههای بینظیر فرماندهی موشکی سپاه با تلفیق خاطرات شهید حسن مقدم و همرزمانش بازآفرینی شود.
"پاییز63" نوشته رضا قلی زاده و با پژوهش محمدحسین پیکانی، در زمان حیات نورانی سردار نام آور سپاه اسلام، شهید حسن طهرانیمقدم آماده و به رؤیت آن شهید والامقام نیز رسیده است.
***
نامه را محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امضا کرد و تحویل حسن باقری داد.
نامه تایپ شده و مرتب را تا آخر خواند. دید طرح خودش است درباره ساماندهی خمپاره اندازها به منظور پشتیبانی از نیروهای تکور، به اضافه چیزهایی که خود باقری درباره ایجاد فرماندهی آتشهای خمپاره نوشته بود.
نامه خطاب به فرماندهان قرارگاههای قدس، نصر، فجر و فتح سپاه در جبهههای جنوب بود.
"برادر حسن مقدم به عنوان مسئول تطبیق آتشهای خمپاره سپاه معرفی میشوند. لازم است با او همکاری کنید."
* ایران آماده جنگ می شود
جنگ ناغافل شروع شد. آن هم موقعی که هیچ گونه آمادگی برای مقابله با یک تهدید جدی نظامی خارجی، نه در نیروهای مسلح و نه در مردم وجود نداشت.
انقلاب و بعد هم حوادث داخلی و توطئههای دشمنان، مسئولان و نیروهای دلسوز را به شدت مشغول خود کرده بود.
در چنین وضعیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سازماندهی نیروهای مردمی وارد یک جنگ نابرابر شد در حالی که دستش از تجهیزات سنگین و نیمه سنگین نظامی خالی بود اما با اتکا به نیروهای مومن و مکتبی خود امیدوار بود سرنوشت جنگ برخلاف خواسته دشمنان رقم بخورد لذا در برابر دشمن متجاوز بعثی با اندک امکاناتی صف آرایی شد.
جوانان انقلابی و پرشور با اشاره رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به سوی جبهههای نبرد سرازیر شدند و امیدهای واهی دشمن را به یاس مبدل ساختند.
آنها با طراحی عملیاتهای کوچک و محدود، آرام آرام ابتکار عمل را در جبههها به دست گرفتند.
* طهرانی مقدم پایهگذار یگان توپخانه سپاه میشود
حسن مقدم نیز سپاهی جوانی بود که پا به پای دیگر دوستانش از روزهای نخست تجاوز دشمن وارد جنگ شد و از همان موقع خصوصا بعد از عملیات ثامن الائمه(ع) متوجه ضعف آتشهای پشتیبانی خودی از نیروهای رزمنده مستقر در خطوط مقدم جنگ شد.
مدتها روی این موضوع فکر کرد. طرح ریخت و سرانجام در پاییز 1360 طرح ساماندهی آتشهای خمپاره را به صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد.
نامه قرارگاه مرکزی کربلا برای معرفی طهرانی مقدم به عنوان مسئول تطبیق آتشهای توپخانه و خمپاره های سپاه
او در طرح خود پیشنهاد کرده بود آتشهای خمپاره موجود در دست یگانهای سپاه به شکل فرماندهی شده و سازمان یافته در قالب تطبیق آتش، علیه مواضع دشمن به کار گرفته شوند.
حسن باقری از طراحان خوش فکر عملیاتهای رزمندگان اسلام، موضوع طرح را به خوبی درک کرد و خودش نیز مطالبی بر آن افزود. تایپ کرد و به فرمانده کل سپاه داد. چند روز بعد حسن باقری در حالی که نامه محسن رضایی را به حسن مقدم میداد، گفت: برو طرحت رو اجرا کن...
- من اجرا کنم؟
- مگه طرح تو نبود! مگه تو این حرف رو نزدی؟
- چرا؟
- پس خودت برو آتیشهای خمپاره سپاه رو ساماندهی کن.
سردار شهید حسن طهرانی مقدم اولین فرمانده یگان توپخانه سپاه
حسن مقدم از همان روز رفت دنبال ماموریت جدیدش. به قرارگاه سپاه مستقر در جبهههای جنوب معرفی شده بود و امید به همکاری داشت. احساس کرد ماموریت بزرگی را بر عهده گرفته و برای عملی ساختن ایدههایش به تلاش فراوانی احتیاج دارد. کسی تجربه این کار را نداشت که دستش را بگیرد.
* شفیع زاده اولین نیرویی بود که قول همکاری داد
اولین نیرویی که در این ماموریت با او همراه شد و قول همکاری داد، حسن شفیعزاده بود. او هم به اهمیت تطبیق آتش در جنگ واقف بود و از نخستین روزهای حضورش در جبهه آبادان، خمپاره اندازهای غنیمتی را علیه مواضع دشمن بکار گرفت.
سردار شهید حسن شفیع زاده
حسن مقدم که به عنوان مسئول تطبیق آتشهای سپاه معرفی شد، شفیعزاده نیز حس کرد در مجموعه جدید میتواند به خواستههایش جامه عمل بپوشاند.
خوش فکر بود و توی بحثها وارد میشد. طرح میداد و همیشه آینده نگر نشان میداد. فرمانده جدید آتشهای پشتیبانی سپاه خیلی زود شیفته صلابت و اقتدار حسن شفیعزاده شد. آن دو ایدههای بلندی در تنبیه متجاوزان بعثی داشتند.
* "طریق القدس" اولین سیلی توپخانه سپاه بر صورت ارتش بعث
با همت و تلاش شبانه روزی کارها بسیار خوب پیش میرفت. اولین بار در عملیات طریق القدس (آزاد سازی بستان) که در تاریخ 8 آذر 1360 انجام گرفت تطبیق آتشهای خمپاره خیلی منسجم و منظم بکار گرفته شد.
در این عملیات همه آتشهای خمپاره روی پل سابله متمرکز، و باعث شکست و عقب نشینی نیروهای دشمن شدند. سپاه برای نخستین بار شیرینی موفقیت فرماندهی آتشهای پشتیبانی خود را حس کرد.
* فتح المبین؛ آغاز یک راه طولانی
عملیات بزرگ و غرورانگیز فتح المبین در اولین روزهای سال 1361 رقم خورد و دشمن متجاوز بعثی از بخش اعظم مناطق اشغال شده خوزستان بیرون رانده شد.
فرماندهی آتشهای پشتیبانی در این عملیات هم خوش درخشید. در این عملیات 165 عراده توپ دوربرد و متوسط با توپ کش، مهمات بر و تجهیزات دیگر از دشمن متجاوز به غنیمت گرفته شد.
* رشید گفت: مقدم ول کن این حرف ها رو...
حسن مقدم پس از عملیات در سپاه شوش، عملکرد فرماندهی آتشها را به فرماندهان توضیح میداد که متوجه خندههای ریز و ملیح برادر غلامعلی رشید شد. به حرفهایش ادامه داد. رشید گفت: مقدم، ول کن این حرفها رو... برو توپخونه رو تشکیل بده.
- برادر رشید ما تازه داریم خمپاره اندازها رو سازماندهی میکنیم.
- حالا ماموریت تو اینه که بری توپخونه سپاه رو با توپهای غنیمتی راه بندازی.
دستنوشته شهید طهرانی مقدم خطاب به برادر غلامعلی رشید
انگار پرت شد به دنیای دیگر. دنیای توپ و توپخانه و... تصورش را هم نکرده بود. با خود اندیشید "یعنی اینکه وارد جنگ کلاسیک شدیم".
سی ام فروردین 1361 رحیم صفوی در پایگاه گلف اهواز (محل قرارگاه مرکزی کربلا) طی حکمی حسن مقدم را به عنوان مسئول تطبیق آتشهای توپخانه و خمپارههای سپاه به فرماندهان قرارگاههای قدس، نصر، فجر و منطقه 8 معرفی کرد.
او در این مدت کوتاه توانسته بود با تعداد محدودی از نیروهای سپاه آتشهای پشتیبانی را سر و سامان بدهد که فصل جدیدی برایش گشوده شد دیگر جنگ برای او طعم دیگری داشت. طعم ابتکار، نوآوری و خلاقیت.
وقتی حکم را خواند اولین کسی که برای همکاری نامش را به خاطر آورد، باز هم حسن شفیعزاده بود.
شهید حسن شفیع زاده (نفر اول از راست) در کنار شهید طهرانی مقدم (نفر دوم)
کار بزرگی بود و از یک نفر چنین کار بزرگی بر نمیآمد. مردان بزرگ و آب دیده میخواست. با شفیعزاده از آبادان آشنا شده بود و به کارش ایمان داشت. او از تیپ کربلا رفته و حالا رئیس ستاد تیپ المهدی(عج) شده بود. اما به هر طریق بایستی او را همراه و همگام خود میساخت. مقر تیپ المهدی را در شوش پیدا کرد.
با فرمانده تیپ (علی فضلی) حرف زد، گفت: برای راهاندازی توپخانه به شفیعزاده نیاز دارم. آمدم حسن آقا رو با خودم ببرم. لطفا اجازه بدین با من بیاد. او هم موافقت کرد.
شهید حسن شفیع زاده (نفر دوم از راست) شهید طهرانی مقدم (نفر چهارم)
محمد آقایی، مصطفی تقی جراح (شهید)، علیرضا ناهیدی (شهید) و ... هم به توپخانه سپاه پیوستند. مدتی بعد مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه در گلف اهواز آغاز به کار کرد. مرکز آموزش توپخانه به همت حسن شفیعزاده و یعقوب زهدی در اصفهان راهاندازی شد.
توپخانه سپاه، روز به روز توسعه پیدا میکرد و خودش را در جنگ بیش از پیش نشان میداد. دیگر عملیاتی بدون پشتیبانی توپخانه انجام نمیگرفت. توپخانه از یگانهای موثر و مهم سپاه در جنگ نقشآفرینی میکرد و حرفی برای گفتن داشت.
* فرمانده جوان به سوریه و لیبی میرود
سال 1363 (چهارمین سال آغاز تجاوز دشمن) از راه رسید. فرمانده جوان توپخانه سپاه، همراه وزیر سپاه به سوریه و لیبی رفت و در این سفرها بود که از یگانهای موشکی این کشورها دیدن کردند. قرار بود در این سفرها رفیق دوست، در خصوص گرفتن موشک با رؤسای جمهور سوریه و لیبی مذاکره کند اما هیئت همراه از جزئیات مذاکرات خصوصی مطلع نشدند. چرا که در مذاکرات فقط رفیق دوست، صفوی و سفیر حضور داشتند. از بحثهای صورت گرفته هم چیزی به بیرون درز نکرد.
مقدم همانند بقیه چیز زیادی نمیدانست اما آرزو داشت روزی فراگ را در اختیار داشته باشد و تا عمق 60 کیلومتری دشمن را بکوبند. در راه بازگشت به فراگ 7 فکر میکرد.